ساختار دموکراسی و تحولات اجتماعی تمدن ها !

ساخت وبلاگ

چکیده

شخصیت انسان بار و بر از آموختن،  تجارب ، فراز و فرود های زندگی خود و دیگران ،  بارور و با ثمر میشود . پس ، بیجا نگفته اند، علم و دانش گنجینه ماندگار و عنصر بی بهاست .

اینکه بشر امروز یگانه دریچه رفاه و ترقی را در جهان هستی در پرتو علم و دانش اندوخته است. جای شک و تردید نیست، علم و تبادل افکار و اندیشه های انسانها در قالب گفتگو تمدن ها و تحولات اجتماعی مختلف میان آنها قبول کرده  شده است .

پس تجارب علمی و تحقیقی گذشته گان محک نقد جامعه در امور زندگی  بوده است. انسان ، علم  این گنجینه خدا داد را در برآورده ساختن خوشبختی خود و دیگران بکار ببندند. نه برعکس آن با در نظر داشت گفته های بالا من بحث خود را تحت عنوان ساختار دموکراسی در تحولات اجتماعی تمدنها آغاز میکنم .

 

مقدمه 

به گفته دانشمندان دموکراسی از دو واژه یونانی به معنای (خلق،مردم) و کراتوس (حاکیمت ، قدرت) نوع حاکمیت بوده ، وجه مشخص آن اعلام رسمی اصل تبعیت اقلیت از اکثریت و به رسمیت شناختن آزادی ، حقوق مساوی افراد و شهروندان است. دموکراسی از زمان، که پریکلس ، آن را حکومت مردم  توسط مردم تعریف کرد این واژه که حالا در جهان نظریه پردازی غرب و  امریکا میباشد.  گسترش آن کار اساسی دولت و تخصص معرفی می شود. اما ، این پدیده در ذات خود یک حرکت سیاسی قدرت در برابر تمدن ها استفاده شده است بیان میشود که در پوشش تبلیغاتی مردم سالاری و در تقابل با فرهنگهای متفاوت تحولات و ابعاد گسترده داشته است.

شاید نظر ها و برداشت ها از ابعاد زندگی نزد هر فرد و هر تفکر انسانی در هر طبیعت و تمدن خاص بشری متفاوت باشد.که حقیقاً چنین هم است. ولی تحقیق میدانی و تحولات اجتماعی در شناخت اسیب ها ، ریشه ها و  ظهور هر پدیده نو اجتماعی یا سیاسی  با درک عمیق از  ساختار و تاثیر آن بر اوضاع و عمل کرد خودی پدیده روی حیات بشر محاسبه میشود.

با این که برداشت ها در هر تمدن انسانی از دموکراسی متفاوت است. این پدیده،  با سازه های اجتماعی و باورهای مرد مانیکه دموکراسی را میپذیرد، ارتباط مستقیم و غیر قابل انکار دارد. شاید دموکراسی در اوایل پیدایش خود شکل تعریفی خود را داشته است. اما، با گذشت زمان و تقابل این پدیده با تمدن های مختلف ، بینشهای متفاوت جهانی تغییر شکلی و محتوای ، پیدا کرده است تعریف میشود .

بدین معنا که دموکراسی یک حربه یا وسیله سلطه جوی برتری خواهی و تحمیل باورها کشور های بزرگ در جهان در قرن بیست و یک  تصور شده .  یا به باور دیگر دموکراسی برده داری نوین در قالب بدست آوردن رضایت طرف به شکل معاصر آن  در اشکال مختلف و تصور امروز از دموکراسی ، عدم احترام گذاشتن بر ارزشهای انسانی ، همواره از آن یاد  شده ، بر میگردد. به عملکرد اجرایی آن  در جامعه ، چی این عملکرد  تعرض بر حقوق مادی ، چی معنوی جوامع بوده باشد. چیزی جز این نخواهد بود .انسان موجود فطرتاً آزاد، اجتماعی و کامل بوده ، با حواس پنجگانه و درک از برخود های اطراف خود، با گذراندن یک دوره ی تکامل تجربی به فراصت و تدبیر برای زندگی و ادامه نسل خود می اندیشد. و بقای خود را رحمت خلقت به باور خودش می پندارد، برای بقای حیات چارچوب و راه های مناسب را انتخاب میکند ، آسانترین و اندیشمندترین نظام رفاهی حیات را تثبیت کرده ، متضمن های حیات خود را طرح و  بشکل قانون در میآورد. به نظر دانشمندان  زیست شناس ، در مبحث زندگی سه اصل اساسی با زیر مجموعه های بسیاری در حیات اجتماعی بشر شکل میگیرد. این سه اصل عبارت است ، از اجتماع انسانی ، تمدن انسانی ،و سیاست انسانی میباشد. یعنی اجتماع انسانی فطری و ذاتی بوده به طبیعت و خلقت انسان علاقه میگیرد. اما بحث عمده روی تمدن انسانی و سیاست انسانی است. که به اثر تفکر ، اندیشه و تحلیل بقای حیات در دراز مدت به وجود آمده است . تمدن یعنی مجموعه روش ها یا اسلوب اجتماعی در سبک های خاص زندگی انسان ها در یک دوره ی تاریخی که در جغرافیای خاص دارای هداف و مشتراکات مرتبط با هم اند. به جود آمده اتفاق می افتد، اساس و پایه یک تمدن را مشخصه های فکری افراد در قالب گویش،  توسط زبان تشکیل میدهد. ورنه انسان هم موجود متحرک بیش نبود . پس ، میتوان گفت که زبان در ماهیت خود پدیده ی اجتماعی و در نفس خود افزار ابراز عقاید ، باورها ،برداشت ها و ظرافت های اجتماعی برای تداوم ، پیشرفت و انکشاف جامعه انسانی در چوکات گفتگو و تبادل اندیشه در دایره تمدن  ایجاد میشود ، میباشد.

اگر به گذشته ، کوتاه نظری اندازیم ، درمیابیم .در ادوار تاریخی تمدنهای مختلف شکل گرفته و با استحکاک و عدم توافق با محیط ، یا دیدگاه های متفاوت آگاهانه و نا آگاهانه اجتماعی ، نیست و نابود گردیده است .در قرن کنونی که انسان ها از هر لحاظ توانائی و قابلیت فکری ، فزیکی و علمی شان چشمگیر است . درایت آنرا پیدا کرده اند. که تمدن عصر حاضر را با تبادل عقیده و هم پذیری حقوق بشری بدون کدام تبعیض و بر خورد فزیکی مدیریت کنند . و وسیله که تاحال توانسته قدرت های بزرگ جهان تحت پوشش دموکراسی امیال و خواسته های خود را بر سائر مردم جهان تحمیل کنند، تصور شده است. یعنی دموکراسی حربه یست برای کشور های صادر کننده آن بخاطر بدست آوردن منافع خاص در برابر دیگران ، در سال های اخیر یک سلسه جا طلبی ها جوامع  مختلف با نادیده گرفتن حقوق دیگران و یک نوع برتری جوی شرایط را ایجاد کرده است  ، که برداشت از دموکراسی را چنین تعریف کنند ، که خود خواهی نا آگاهانه  میتواند بقای انسان را در خطر نابودی هدایت کنند. من با شناخت از انسان و تمدن انسانی و دانش مطابقت تحت طبیعیه و اطلاعات مدنی از آن  با بکار گیری گفتگو و رأیه حقوق یکدیگر را  پذیرفته نی دانسته پیشنهاد و تاکید میکنم، اعاده حق به عنوان یک عنصر موثر و کلیدی روابط اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی کشور ها در برآمدگی زیر ساختهای، تمدنها  محسوب میشود . احترام به باورها، رسوم، و عنعنات پسندیده مردم به اندازه که انسان احساس مساوات و برابری کند است. یگانه را ه رسیدن به صلح دایمی در جهان دادن حقوق یکدیگر  اصل دموکراسی است ،  یعنی هر پدیده در اصل خود موجب رسیدن به مدارج عالی رفاه و تعالی انسانی میشود . ولی بر عکس اصل آن در هر قالب که ارایه شود، به هیچ وسیله ممکن نمیتواند به آن برسد.

بدین منظور توسعه احترام متقابل به اندیشه من ، زیر هر نام و حرکتِ باشد. باید ، افکار و طرز دید اجتماعی به افراد و ورد صحیح به جامعه انسانی و حفظ شرایط ماندگاری در آن جداً  مراعات و مدنظرگرفته شود. نسبت هر پدیده مساوات و برابری را تمثیل و ارایه نمایند. بدون ایجاد اصل  یک راه برد مشخص و مدیریت پایدار  سیاسی و مطالعه تاریخی  از تمدن ها نادیده گرفتن حقوق دیگران تلقی شده موجب استحکاک بیشتر بشریت میگردد.

 اگر برداشت دموکراسی برابر به معنای واژگانی آن در تقابل با تمدن ها باشد میتواند ، به صورت قانون غیر قابل تغییر در آمده و هر کدام از دستگاه های اجرائی مرتبط با  سیاست ، فرهنگ ، تاریخ ، با تمدن رابطه تنگاتنگ ایجاد کند.

تبادل افکار و راه های حل مناسب برای کشمکش و گیرودار های سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی در جامعه امروز را گفتگو ، تفاهم ، آمیزش فرهنگ ها و پذیرش اندیشه ها ، باورها ، و دیدگاه های مختلف تمدن ها  تشکیل میدهد ، بناً بخاطر مبارزه  بر ضد پدیده های خطر آفرین برای انسانیت چون بیباروری ، تحمیل عقاید خود توسط زور تهدید به قوه  ،تروریزم ، اکسترمیزم و افراطیت پیشنهاد میشود .

نتیجه

بطور مثال کشور های جهان سوم و عوامل عقب مانده گی آنها در چیست؟

شاید از نظر هر کس یک دلیل خاص وجود داشته باشد. و عوامل متعدید  دست به دست هم داده موجب پس مانده گی کشور ها جهان سوم شده باشند. ولی به برداشت من یگانه علت پسماندگی این کشور ها تحمیلی بوده ، عدم رعایه حقوق همدیگر پذیری ،دوبینه گری در جهان بین قدرت های بزرگ با عث شده،که این کشور ها از چرخه پیشرفت و انکشاف امروزی به دور بمانند.

با مطالعه آثار تاریخی دیده میشود، جوامع جهان سوم  تا قرن های  هفدهم با جوامع پشرفته امروز تقریباً در یک سطح برابر بودند. و شاید هم تمدن های کشور های پسمانده  امروزی به مراتب بالاتر از تمدن های  جوامع پشرفته امروزی در گذشته  بوده است .اما ، چرا جهان سوم به وجود آمد ؟ یک بدنه جهان از ترقی و تعالی  باز ماند . و چرا  جامعه مدرن امروزی با تفکیک عالی و پایه در تمام عرصه های زندگی به وجود آمده است؟ واضیح و مبرحاً است. که تحمیل ، برتری خواهی بر دیگران موجب به وجود آمدن ادنا و علی در جهان یعنی با شعار دموکراسی مولفه های بر عکس این شعار باعث شده است ، که سیستم جدید استعمار در زیر نام حق و تامین عدالت و قدرت مردم توسط مردم به صورت سیستماتیک نا محسوس به جامعه انسانی چون یک افعی نامرئی توسط انسان در برابر انسان تحمیل گردید، بحره کشی مدرن از یک انسان در  بدنه  جهان هستی را زیر نام جهان سوم به بار آورده است.

برتری جوی و احترام نداشتن به افکار، عقاید و باور های دیگران ، و ندادن حق انسانی  با سلب آزادی های طبیعی فکری انسانی آنها ، مبحث های دیگر استحکاک و عدم تفاهم و تقابل متضاد میان تمدن ها را ایجاد و شگاف های بی باوری و شک و تردید را افزایش داده است. که در شرایط فعلی با دسترسی بشر به تکنالوژی جدید، این برتری خواهی و عقیده های ادنا و علی در قالب منافع ملی  و استعمار جدید قدرت ها  به جوامع دیگر تزریق میشود. نباید چنین باشد، یک رنگی ، تحمل پذیری در تمام عرصه های زنده گی کیلد رسیدن به تعالی و صلح دایمی، در کره خاکی ما است . اگر ما برعکس این فکر کنیم و به عمل کرد های امروزی ما ادامه بدهیم و انسان ها را  به رویت طرز فکر ، دین، مذهب، رنگ پوست، زبان ، قوم تیره و تبارشان محاسبه و تقیسم کنیم . جهان به سوی پردگاه  نابودی ، استحکاک و تقابل برگشت ناپذیر و نا آگاهانه خواهند رفت . درد ، بی باوری و عدم احترام متقابل و تحمیل افکار و اندیشه های خودی، در  هر قالب  که معنای واژه گانی اش زیبا ، ولی در عمل فریبنده ، استعمار ی  و خود کامگی باشد. حتی در قالب دموکراسی به هر نوعی که باشد. جا نداشته ، و نباید ،  به  خورد مردم داده شود. در این صورت میتوان صلح صفا، همدیگر پذیری و حیات انسان را تضمین کرد ، از مصارف گذاف و رقابت های تسلیحاتی دست بردار شده ، مصارف این رقابت  های خطرناک را که فقط جهان را به سوی نابودی سوق میدهد. در بلند بردن سطح زنده گی مردمان دیگر جهان هزینه کرد ، فقر را بکلی از جهان محونمود ، نا برابری و عقده گشای در مردمان را با دید گاه متفاوت در عمل کرد خود کاهش داد ، با این دیدگاه  دیگر نمونه های چون افغانستان ، سوریه ، عراق، لبنان ، فلستین و کشور های افریقای  که موجب بحران جهان هستند،  نخواهیم داشت . در غیر این صورت  این جوامع  موجب میشوند. به زخم های بی التیام در بدنه جهان امروزی باقی مانده . در درازای  زمان باعث گسترش و تقابل تمدن های متعدد گردیده ، درد تبعیض و خود خواهی در عدم تحمل ناپذیری بر یکدیگر  به سائر نقاط جهان امروزی سرایت نماید ،که حقیقتاً همینطور خواهد شد. و با آتش افروزی در مقابل دیگر جوامع،  هیچ  کس  در هیچ جای جهان از آسیب های برخاسته از آن  در امان نمی ماند.اگر چنین بینش تداوم بیابد،و دموکراسی را وسیله خوب و راه، تحمیل خواسته های ومنافع قدرت ها بردیگران پنداشته شود . نه تو هستی نه من هستم  نه هستی!

نوشته و تحقیق:  مجیب الله پویان ملکزاده تاجیکستان تیر ۱۳۹۷

عوامل جنگ و موانع در برابر صلح  پایدار در افغانستان ....
ما را در سایت عوامل جنگ و موانع در برابر صلح  پایدار در افغانستان . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : malikzada بازدید : 135 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 20:31